ششمین جلسه از فصل نهم پاتوق فیلم کوتاه نجفآباد، با نمایش چهار فیلم کوتاه «زوزه»، «پرویز»، «کورتیزل» و «فلس» در سینما لاله نجفآباد برگزار شد.
بهگزارش روابطعمومی انجمن سینمای جوانان ایران، ششمین جلسه از فصل نهم پاتوق فیلم کوتاه نجفآباد با نمایش چهار فیلم کوتاه «زوزه» از امیر نجفی، «پرویز» از پیمان فخرایی، «کورتیزول» از دانیال نوروش و «فلس» از هومن نادری در سینما لاله نجفآباد برگزار شد.
پس از نمایش فیلم محمد عظیمی، نویسنده و کارگردان سینما و مینا ایرانفدا مجری کارشناس به بررسی این آثار پرداختند.
مسحورشدگی در ایده اولیه
در ابتدای جلسه محمد عظیمی درباره کلیت چهار فیلم گفت: ما امروز با چهار فیلم مواجه هستیم که ایدههای شریفی دارند اما بیان سرراست و درستی ندارند و دچار بی راههگویی شدهاند. اگر ریشهای بررسی کنیم، ما ازیک اپیدمی در سینمای ایران رنج میریم و آن مسحور شدگی فیلمساز در ایده اولیه است. یعنی ایده اولیه هیچ وقت در مراحل بعدی، یک ساختار منسجم به خود نمیگیرد. البته هیچ وقت شاید کمی زیاده روی باشد. اما اگر همین باکس مبنای نظر ما باشد نشان میدهد این مشکل اساسی است. البته ما مواقعی که درباره فیلمهایی حرف میزنیم که فیلمهای خوبی نیستند یا حتی فیلمهای خوبی هستند، نمیخواهیم قضاوت خوب و بد صرف انجام دهیم، در سینمای ایران یک مشکلی وجود دارد که فیلم ساز، از ایده اولیه فراتر نمیرود. این سحر شدگی، فیلم ساز را به دو سو هدایت میکند؛ یا به سمت فرم اغراق شده یا به سمت معنای اغراق شده که به آن مضمون زدگی هم میگویند. به نظرم هر چهار فیلمی که امروز با آن مواجه بودیم علیرغم اینکه ایدههای خوبی داشتند اما به شدت درگیر درجا زدن در ایده اولیه و عدم پیشروی هستند. به جای پیشروی درست ایده اولیه، فیلم سازان به ایجاد مضمونهای چند لایه و نماد پردازیهای پیچیده و یا فرم های نامتناسب روی آوردند که در نهایت باعث آسیب به انسجام کارها شده است.
فیلمساز باید حرفی برای گفتن داشته باشد
عظیمی با اشاره به ایده خوب فیلمها تصریح کرد: به طرز شگفت انگیزی در هر چهار فیلمی که باهم تماشا کردیم فیلمسازان حرفی برای گفتن داشتند. امروز یکی از عمده مشکلات فیلمهای کوتاه ما این است که فیلمسازان حرفی برای گفتن ندارند. ما امروز چهار فیلم دیدیم که فیلمسازانشان حرفی برای گفتن داشتند اما نمی توانستند به خوبی حرفشان را بزنند. به نظرم تلاش شریف و البته ناکامی صورت گرفته است. این تلاش هرچند ناکام اما اتفاقاً چیز بدی نیست، اینکه فیلمساز تلاش کند حرفی بزند هرچند در بیان دچار لکنت باشد بسیار مفید است و به نظرم تمرینی است برای فیلم ساز که در مسیرش پیشرفت کند و در فیلمهای کوتاه بعد بتواند به موفقیت برسد. حمایت از همین تلاشهای ناکام باعث پرورش فیلمسازان خوبی خواهد شد. یکی از مشکلات سینمای بلند ایران این است که کارگردانان جدیدش این مشقها را نکردند یا برای مشقهای اشتباهشان به غلط تشویق شدند و جایزه گرفتند و پس از ورود به سینمای بلند برای خودشان، سینمای ایران و مخاطبان خسران به همراه داشتند.
کاتارسیسم برای شخصیت اصلی
مینا ایران فدا درباره فیلم پرویز عنوان کرد: مورد مهمی که فیلمنامه نویس و فیلمساز باید در ژانر فانتزی یا خیال انگیز به آن توجه کنند این است که جهان سازی و منطق روایی اثر، قابل درک و باور برای مخاطب باشد. درواقع آن منطق روایی منحصر به فرد و دنیای جدیدی که ساخته میشود باید توسط مخاطب مورد پذیرش قرار بگیرد تا بتواند با آن ارتباط برقرار کند. متاسفانه در این فیلم مسیر باورپذیری کمی دچار مشکل شده است. دنیایی ساخته شده ولی به باور نرسیده است.
او اضافه کرد: اما پایانبندی فیلم را خیلی دوست داشتم. مسئله کاتارسیسمی که برای کاراکتر اصلی رخ میدهد بسیار جالب است. برخلاف فیلمهای دیگر که کاتارسیسم باید برای مخاطب روی بدهد؛ یعنی مخاطب خودش را به جای کاراکتر اصلی بگذارد تا با او همزاد پنداری کند و به آن حس ترس و حتی شفقت و دلسوزی برسد؛ اینجا مخاطب به خاطر فضای عجیب غریب شخصیت میتواند خودش را به جای کاراکتر اصلی بگذارد و این کاتارسیسم رخ دهد. چون کاراکتر اصلی با آن مگسها همزاد پنداری کرده در واقع کاراکتر اصلی خودش را جای مگسها گذاشته و در پایانبندی میبینیم که با اشک و خندهای توامان، به حس رهایی و آزادی میرسد. درواقع همان تطهیر و تزکیه که به واسطه کاتارسیسم رخ میدهد.
عکاس: زینب ریاضی