جستجو
نگاهی به فیلم کوتاه «امتحان نهایی»

فیلم «امتحان نهایی» ساخته مهدی نجفی داستان پسربچه‌ای را روایت می‌کند که در امتحان نهایی درس املا با شکسته شدن مداوم نوک مدادش از نوشتن املا جا می‌ماند و ….

نویسنده: وحید شیخی یگانه

داستان فیلم امتحان نهایی کوتاه و ساده است. در حالی که در این نوع فیلم‌ها معمولا انتظار نوعی غافلگیری خاص را داریم اما در عمل فیلم بدان حد ساده است که تا پلان انتهایی فیلم، همچنان تصور فیلمی ساده و معمولی را داریم؛ به گونه‌ای که روند داستان با پایان یافتن امتحان و خروج دانش‌آموزان از کلاس انتظار هیچ چالش خاصی را نداریم چرا که فیلمساز هیچ شکاف پرنشده‌ای را در داستان کوتاه خود باقی نگذاشته است.

دو شکاف داستان ابتدا شکستن مداوم مداد است که با دو نیمه کردن مداد یک دانش‌آموز و رساندن آن به دیگری این شکاف پر می‌شود و شکاف بعدی که مربوط به جاماندن دانش‌آموز از امتحان است با بالا رفتن دست تمام دانش‌آموزان مبنی بر جاماندن از امتحان، این شکاف نیز پر می‌شود پس به ظاهر دیگر هیچ سوالی باقی نمانده است که فیلمساز به آن پاسخ دهد. این درست همان چاله‌ای که فیلمساز مخاطب را درون آن می‌اندازد. چاله‌ای سیاه همانند پلان ابتدایی فیلم که جمله « براساس یک داستان واقعی» بر آن نقش می‌بندد.

وقتی در ابتدای یک فیلم نوشته می‌شود که این فیلم بر اساس یک داستان واقعی است هدف فیلمساز درگیر کردن مخاطب با موضوع فیلم است. در واقع فیلمساز، نقطه‌ای از فیلم را در نظر می‌گیرد که از لحاظ عاطفی بیننده را تحت تاثیر قرار دهد و ضربه خود را بر او وارد کند. حال ممکن است که فیلمساز در رسیدن به این مقصود موفق عمل کند یا اینکه با انتخاب نقطه اشتباه باعث نادیده گرفتن داستان فیلم و عدم درگیری عاطفی مخاطب با فیلم شود.

اما در فیلم امتحان نهایی این ترفند به درستی عمل کرده است و فیلمساز با انتخاب درست نقطه درگیری عاطفی توانسته ضربه خود را به بیننده وارد نموده و مخاطبی که تصور مواجه شدن با بک فیلم معمولی را داشته در لحظه آخر غافلگیر نماید.

شاید بتوان گفت این نوع از غافلگیری به طور خاصی با توجه به دنیای فیلم، خاص مخاطب ایرانی است. مخاطب ایرانی علاوه بر دنیای اطراف خود و پدیده‌های گوناگونی که در این دنیا پراکنده‌اند و ذهن میلیون‌ها انسان را در سراسر جهان با خود مشغول داشته و از جهات مختلف با دیگر افراد در هر نقطه‌ای از جهان اشترکاتی دارند که خاصه به آن اندیشیده یا به دلایلی خاص در ذهن خود انباشته است؛ ولی همین انسان با دنیایی خاص‌تر، شخصی‌تر و خصوصی‌تر مواجه است که با گستره‌ای از افراد محدود مانند یک کشور مشترک است. در اینجا دنیای خاص فیلمساز، دنیای ایرانی با پدیده‌های ایرانی است که به نوع خاصی شخصیت قاسم سلیمانی نقطه اشتراک فیلمساز و مخاطب ایرانی است.

پس وقتی ما در پایان فیلم می بینیم،کودکی که معلم از او خواسته است که اسمش را بر روی برگه امتحانی بنویسد، اسم قاسم سلیمانی را بالای برگه می‌نویسد فیلمساز با این پلان دریچه دنیای اشتراکات ایرانی‌ها را می‌گشاید و بدینسان نوعی آشنازدایی در ذهن مخاطب ایجاد می‌نماید و غافلگیری که مخاطب انتظار آن را نداشته است، با تغییر نگرشی در ذهن مخاطب ایجاد می‌شود. پس جمله « براساس یک داستان واقعی» که در ابتدای فیلم کاشته شده است در اینجا معنی خود را می‌یابد.

موفقیت فیلم کوتاه «آخرین شیهه‌ی ...
در روزهای پایانی اسفند نهمین هفت...
گستره وحشت
حسن خمسه سرپرست انجمن سینمای جوا...
پایان فیلمبرداری فیلم کوتاه «مهم...
جایزه بهترین کارگردانی جشنواره س...

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *