دریا زدگی
به قلم عباس روزبهانی
یک فیلم عاشقانه با موضوعی نه چندان بدیع اما با داستانی جذاب و پایانی دلنشین هرچند به ظاهر تلخ، عشق یک پیرمرد به همسر فوت شدهاش را روایت میکند. البته در این فیلم عشق پدر و فرزندی هم نمایان است و در انتها شروع یک عشق دیگر را نیز نوید میدهد. فیلم دریازدگی که به اعتقاد من فیلمی است در ستایش عشق، با یک کارگردانی حساب شده، بازیهای قابل قبول و باورپذیر، تصاویر خوب، استفاده درست از صدا و موسیقی بیننده را به دنبال خود میکشد و در نهایت تاثیر لازم را بر روی او میگذارد. هرچند که این فیلم به لحاظ فیلمنامه در دقایق ابتدایی میتوانست بهتر هم باشد و به جای آنکه فیلم در چاردیواری خانه بماند تا ما را با کاراکترهایش بیش از حد لازم آشنا سازد در طول سفر، این اتفاق را ذره ذره به انجام برساند. نکته دیگر اینکه فیلمساز با صرفه نظر و حذف برخی از صحنهها و موقعیتها در همان دقایق ابتدایی فیلم میتوانست ساختار منسجمتری را خلق نماید. به عنوان مثال سیگار گرفتن پیرمرد از دختری که در کوچه در حال گذر است و اتفاقاَ از لحاظ پرداخت خوب هم از آب درآمده است، میتوانست از ساختار فیلم حذف یا لااقل با ایجاز بیشتری همراه شود به خصوص در مکالمه انتهایی پیرمرد با آن دختر که کمی شعاری و گل درشت به نظر میرسد. اما باید اشاره کرد که این موارد از ارزش فیلم نمیکاهد بلکه میتوانست همچون صحنههای پایانی فیلم از انسجام بیشتری برخوردار باشد. ما به طور کل با یک فیلم منسجم طرف هستیم که نمیتوان به سادگی از آن گذشت. فرم و محتوا به درستی در کنار هم عمل میکنند و اجزا در کنار یک دیگر به خوبی چیده و پرداخت شدهاند که در نهایت منجر به خلق یک کلیت واحد و یکدست شده است. فیلم هرچه جلوتر میرود خوش ریتمتر و قدرتمندتر عمل میکند و با خلق یک پایان سینمایی ناب این قدرت را بیش از پیش مضاعف میکند. از صحنههای بسیار خوب فیلم میتوان به ورود پدر و پسر در هتل اشاره کرد. یکی هم صحبتی پسر با خانمی که به تنهایی یک هتل کوچک را میگرداند و با ایجاز به شکل گیری یک رابطه اشاره میکند که با دیدن آخرین پلان که بینهایت زیبا و هوشمندانه کارگردانی شده آن هم تنها در یک قاب که در بکگراند پسر را میبینیم که برای از دست دادن پدرش در کنار ساحل رو به دریا بیتابی میکند و دوربین که از دور شاهد این ماجراست بی آنکه به او نزدیک شود به درستی این صحنه را به تصویر میکشد، ورود خانمی که هتلدار است به درون و فورگراند همین قاب ارزش بصری، محتوایی و معنایی این پلان را چندین برابر کرده است و بی هیچ عنصر اضافی دیگری آغاز یک عشق را به ما القا میکند. یکی دیگر از صحنههای فراموش نشدنی فیلم زمانی است که پدر و پسر درون اتاق هتل روی تختهای خود دراز کشیدهاند و ما فقط چهره پسر را داریم که به حرفهای پدرش گوش میدهد. حرفهایی که مربوط به گذشته است، زمان آشنا شدن با همسرش که حالا از غم فقدان اوست که بیقرار است و همین شوریدگی و شیدایی است که او را به دریازدگی وادار میکند.